بهترین آموزشگاه آشپزی در ایران
مدرسه آشپزی ایران شف تاسیس 1997
اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
بسیاری از افرادی که به آشپزی مشغولند، برای مطالعهی متون انگلیسی و یا استفاده از کلمات دچار دشواریهایی هستند. تلاش داریم تا برخی از کلمات کاربردی را در این صفحه قرار دهیم تا از این بابت نیز آشنایی بیشتری با اصطلاحات آشپزی به انگلیسی پیدا کنید. برخی از کلمات در انگلیسی وجود دارند که معنای مجزایی میدهند، اما در فارسی ما برای همهی آنها یک ترجمه داریم. مثل پختن، این کلمه در انگلیسی به چند بخش تقسیم میشود و بسته به شکل پختوپر تغییر میکند، اما ما در فارسی به تمام آنها غذا پختن میگوییم.
کلمات تخصصی بسیار زیاد هستند. ما فقط افعال و کلمات اصلی را ذکر میکنیم و البته این مقاله در ادامه کاملتر خواهد شد. اگر شما هم کلمات مهمی را میشناسید که میتوانند در این لیست اضافه شوند نظر خود را درج کنید.
برخی از اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
ADD
افزودن مواد به هم برای ساخت ترکیب جدید.
Add more salt to the dish if necessary.
در صورت نیاز نمک بیشتری به ظرف اضافه کنید.
BAKE
پختن غذا یا کیک.
It smells good in the kitchen because I’m “baking” a cake.
توی آشپزخانه بوی خوبی میآید، چون من دارم کیک درست میکنم.
BARBECUE
پختن گوشت و مواد غذایی گوشتی روی آتش یا زغال.
I’m going to “barbecue” some meat for lunch.
قصد دارم تا برای نهار مقداری گوشت کباب کنم.
BEAT
هم زدن مواد برای ترکیب شدن. معمولاً برای ترکیب کردن موادی مثل شیر، خامه، کره و تخممرغ به کار میرود.
Beat the cream until it starts to thicken.
خامه را آنقدر بزنید تا شروع به سفتشدن کند.
BLEND
مخلوط کردن. مخلوط کردن مواد با دست یا مخلوطکن.
You can blend fruit to make your own smoothie.
برای تهیهی اسموتیتان، میتوانید میوهها را مخلوط کنید.
BOIL
جوشاندن آب یا جوشاندن مواد غذایی در مایعات.
Boil the potatoes until they are cooked.
سیبزمینیها را آنقدر بجوشانید تا بپزند.
BREAK
شکستن و خرد کردن مواد یا ریز کردن آنها به اجزای کوچکتر.
Break the eggs into a glass bowl.
تخممرغها را درون یک کاسه شیشهای بشکنید.
BROIL
پختن گوشت و سبزیجات روی توری یا طبقات فر و سرخکن. (اغلب آتش و حرارت غیرمستقیم).
The cook broiled the meat.
آشپز گوشت را پخت.
CARVE
برش دادن گوشت . مواد گوشتی به قطعات کوچکتر.
Who is going to carve the Thanksgiving turkey?
چه کسی بوقلمون شکرگزاری را برش میدهد؟ (تکهتکه میکند؟).
CHOP
برش دادن و ریز کردن به بخشهای کوچکتر . اغلب در مورد سبزیجات استفاده میشود.
Chop the spring onions then add them to the dish.
پیازها را خرد کنید و آنها را به ظرف اضافه کنید.
COMBINE
قرار دادن چند چیز کنار هم. ترکیب کردن.
Make sure dry ingredients combine well with the wet
مطمئن شوید که ترکیبات خشک و تر بهخوبی باهم ترکیب میشوند.
COOK
آشپزی کردن. پختن مواد غذایی، به شکلی هیچ بخشی از آن خام نماند.
Cook the chicken until there are no pink parts.
مرغ را آنقدر بپزید تا هیچ بخشی از آن به رنگ صورتی باقی نماند.
CRUSH
خرد کردن یا جدا کردن مواد از هم با فشار. مثل جدا کردن حبههای سیر با فشار چاقو.
To crush a clove of garlic, place the clove on a chopping board.
برای خرد کردن یک خوشهی سیر، آن را روی تختهی خردکن قرار دهید.
CUT
جدا کردن مواد غذایی جامد از هم.
He cut the meat into little pieces.
او گوشت را به تکههای ریزتر خرد میکند.
کلمات آشپزی به انگلیسی
DRAIN
خارج کردن آب اضافی از مواد غذایی بعد از شستشو یا پختن در آب.
Drain the water from the pot of spaghetti.
آب اضافی را از ظرف اسپاگتی خالی کنید.
FRY
سرخ کردن مواد غذایی در روغن زیاد.
I fried some bacon and eggs for breakfast.
من برای صبحانه مقداری بیکن و تخممرغ سرخ کردم.
GRATE
چیزی شبیه رنده کردن. تقسیم کردن مواد به بخشهای ریز با مالیدن آنها. رنده کردن پنیر.
Grate a large carrot and add it to the salad.
یک هویج بزرگ را رنده کنید و آن را به سالاد اضافه کنید.
GREASE
پوشاندن و مالیدن چربی و روغن به سطوح یا مواد.
Make sure you grease the pan before putting the mix in.
قبل از ریختن مخلوط مواد، مطمئن شوید که ماهیتابه را چرب کردهاید.
GRILL
پختن گوشت و مواد غذایی با حرارت زیاد و گاهی غیرمستقیم. مثل گریل کردن گوشت در طبقهی زیرین اجاق با حرارت تابشی.
Martha prepared grilled cheese sandwiches for our lunch.
مارتا برای نهارمان ساندویچ پنیر کبابی درست کرد.
KNEAD
پهن کردن و فشردن انواع خمیر با دست یا وردنه.
Knead the dough for the pizza base.
خمیر را برای یک پیتزا پهن کنید.
MEASURE
اندازهگیری دقیق برای به دست آوردن وزن یک ماده.
Measure exactly half a teaspoon of curry.
دقیقاً نصف یک قاشق چایخوری ادویه کاری را اندازه بگیرید.
MELT
آبکردن، تبدیل کردن به مایع.
Melt the butter before adding it to the mix.
کره را قبل از افزودن به مخلوط آب کنید (ذوب کنید).
MICROWAVE
گرم کردن مواد غذایی با حرارت ماکروویو.
Remove the food from the metal container before you microwave it.
قبل از قراردادن مواد غذایی در ماکروویو آن را از ظروف فلزی خارج کنید.
MINCE
برای خردکردن مواد و اغلب گوشت، با استفاده از ماشین و دستگاهها.
Mince onion and add garlic to the water.
پیاز را ریز خرد کنید و سیر را به آب اضافه کنید.
OPEN
باز کردن درب ظروف.
Please open the bottle.
لطفاً درب بطری را باز کنید.
PEEL
از بین بردن لایهی بیرونی. پوست کندن میوه و سبزیجات.
Peel the potatoes before boiling them.
سیبزمینیها را قبل از جوشاندن پوست بکنید.
POUR
ریختن. انتقال مایعات از یک ظرف به ظرف دیگر.
Pour the chocolate sauce over the pears.
سس شکلاتی را روی گلابیها بریزید.
ROAST
پختن. اغلب برای مرغ و سبزیجات استفاده میشود.
We are going to roast the chicken and vegetables.
ما در حال پختوپز مرغ و سبزیجات هستیم.
SAUTÉ
سرخ کردن سریع مواد با قراردادن آنها در حرارت بسیار زیاد و یا ماهیتابهی پر روغن.
Most recipes tell you to sauté the onions.
بیشتر دستورالعملهای غذایی به شما میگویند که پیازها را سرخ کنید.
SIFT
الک کردن، جدا کردن مواد ریزودرشت.
Sift the flour into a large bowl.
آرد را درون یک کاسه بزرگ الک کنید.
SLICE
برش دادن. برش دادن میوه و سبزیجات به یک اندازه.
Slice the tomatoes and add them to the salad.
گوجهفرنگیها را برش بدهید و به سالاد اضافه کنید.
SPRINKLE
پاشیدن. پوشاندن یک سطح با ذرات یا قطرات ریز.
Sprinkle icing sugar over the cake.
شکر یخزده را روی کیک بپاشید.
SQUEEZE
خارج کردن آب از چیزی با فشاردادن آن.
Squeeze the juice from three lemons.
سه لیمو را فشار دهید و آب آنها را بگیرید.
STEAM
بخارپز کردن. پختن با بخار آب گرم.
roast potatoes and steamed vegetables are great.
سیبزمینی کباب شده و سبزیجات بخارپز شده عالی هستند.
STIR
مخلوط کردن مواد و مایعات با قاشق و با حرکت دایرهای.
Stir until the sugar has completely dissolved.
شکر را هم بزنید تا کاملاً حل شود.
TENDERIZE
در مخلوط خواباندن و کوبیدن گوشت یا سایر مواد قبل از انجام کارهای دیگر برای نرم و ترد شدن.
I think we should tenderize the steak before cooking it.
من فکر میکنم که باید استیک را قبل از پختن آماده کنیم (بکوبیم، در مواد بخوابانیم).